جدول جو
جدول جو

معنی رنگ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

رنگ کردن(تَ مَ خُ کَ دَ)
تلوین. (دهار). آزدن. (برهان قاطع). رنگ زدن. ملون کردن. رجوع به رنگ زدن شود:
شکایت با دل شوریده سر کرد
سخن را رنگ از خون جگر کرد.
حکیم زلالی (از آنندراج).
تو نیز پنجه ز می رنگ کن که باد خزان
حنا بدست عروسان شاخسار گذشت.
کلیم (از آنندراج).
به خون خود کنم آلوده ای صبا کاغذ
چون آن کسی که کند رنگ با حنا کاغذ.
محمدقلی سلیم (از آنندراج).
، دغا و فریب کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). فریفتن و مغبون کردن کسی را:
بترس از خون من کاین سرخ عیار
بسی تیغ بتان را رنگ کرده ست.
عطائی حکیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رنگ کردن((~. کَ دَ))
فریب دادن، گول زدن
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
رنگ کردن
للرّسم
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رنگ کردن
Color, Dye, Paint
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رنگ کردن
colorier, teindre, peindre
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رنگ کردن
ระบายสี , ย้อม , ทาสี
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
رنگ کردن
رنگ کرنا , رنگنا , رنگ کرنا
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به اردو
رنگ کردن
রঙ করা , রঙ করা
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
رنگ کردن
renklendirmek, boyamak
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رنگ کردن
kupaka rangi
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رنگ کردن
색칠하다 , 염색하다 , 칠하다
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
رنگ کردن
色を塗る , 染める , 塗る
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رنگ کردن
לצבוע , לצבוע , לצבוע
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به عبری
رنگ کردن
mewarnai, mengecat
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رنگ کردن
रंगना , रंगना
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به هندی
رنگ کردن
kleuren, verven, schilderen
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
رنگ کردن
colorear, teñir, pintar
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رنگ کردن
colorare, tingere, dipingere
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رنگ کردن
colorir, tingir, pintar
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رنگ کردن
上色 , 染色 , 油漆
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به چینی
رنگ کردن
malować, farbować
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
رنگ کردن
фарбувати
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رنگ کردن
färben, malen
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
رنگ کردن
красить
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
دیر کردن، توقف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
((~. کَ دَ))
کندی کردن، دیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
Linger
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
затримуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
verweilen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
задерживаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
zwlekać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
持续
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
perdurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
indugiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
persistir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی