جدول جو
جدول جو

معنی رنگ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

رنگ کردن
((~. کَ دَ))
فریب دادن، گول زدن
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
رنگ کردن
Color, Dye, Paint
تصویری از رنگ کردن
تصویر رنگ کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رنگ کردن
красить
دیکشنری فارسی به روسی
رنگ کردن
färben, malen
دیکشنری فارسی به آلمانی
رنگ کردن
фарбувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رنگ کردن
malować, farbować
دیکشنری فارسی به لهستانی
رنگ کردن
上色 , 染色 , 油漆
دیکشنری فارسی به چینی
رنگ کردن
colorir, tingir, pintar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
رنگ کردن
colorare, tingere, dipingere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رنگ کردن
colorear, teñir, pintar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رنگ کردن
colorier, teindre, peindre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
رنگ کردن
kleuren, verven, schilderen
دیکشنری فارسی به هلندی
رنگ کردن
रंगना , रंगना
دیکشنری فارسی به هندی
رنگ کردن
mewarnai, mengecat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
رنگ کردن
لوّن , صبغ, دهن
دیکشنری فارسی به عربی
رنگ کردن
לצבוע , לצבוע , לצבוע
دیکشنری فارسی به عبری
رنگ کردن
色を塗る , 染める , 塗る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
رنگ کردن
색칠하다 , 염색하다 , 칠하다
دیکشنری فارسی به کره ای
رنگ کردن
renklendirmek, boyamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
رنگ کردن
kupaka rangi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
رنگ کردن
ระบายสี , ย้อม , ทาสี
دیکشنری فارسی به تایلندی
رنگ کردن
রঙ করা , রঙ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
رنگ کردن
رنگ کرنا , رنگنا , رنگ کرنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
((~. کَ دَ))
کندی کردن، دیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
دیر کردن، توقف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درنگ کردن
تصویر درنگ کردن
Linger
دیکشنری فارسی به انگلیسی
задерживаться
دیکشنری فارسی به روسی